Songteksten van علیرضا معینی

• Songteksten

امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

اول دفتر به نام ایزد دانا

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

ای نفس خرم باد صبا

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

روی تو خوش می‌نماید آینه ما

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را

شب فراق نخواهم دواج دیبا را

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

وه که گر من بازبینم روی یار خویش را

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

کمان سخت که داد آن لطیف بازو را

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را